من قصد دارم مطالبی را که مردم سالها فکر می کردنند یک افسانه است را به واقعیت نزدیک کنم
آیا ممکن است در میان سنگ سخت، موجودات زنده ای وجود داشته باشند؟ در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند، به طرز اسرارآمیزی در آنجا ناپدید شده اند. احتمالا قبلا هم در این مورد چیز هایی شنیده باشید.اولین و معتبر ترین ارتبط انسان با بیگانگان چیزی که هیچ کس آن را انکار نکرد. در این حادثه یک سفینه در نیومکزیکو سقوط می کند که دو سرنشین آن می میمرندو سرنشین سوم سال ها در اسارت ایلات متحده آمریکا بود و حتی جورج بوش هم آن را تایید کرد. پسری به نام (بوریس كیپر یانوویچ) یا (بوریسكا) در منطقه ولگوگراد روسیه زندگی میكند كه با همه پسران هم سن و سال درست یا نادرست بودن این مطالب را آینده معلوم خواهد کرد غول افسانههای مصر باستان و اسطوره اُدیپ، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بالهای عقاب و دارای کلهای شبیه سر زنان است. این موجود افسانهای کسانی را که موفق به حل معمّای او نمیشدند میکشت و در نظر مصریان باستان مظهر آفتاب محسوب میشد، ابوالهول بزرگ که در مصر قرار دارد از صخرهای تراشیده شده است و ۱۷ متر ارتفاع و ۳۹ متر طول دارد. اسرارآمیز بودن ابوالهول احتمالأ در ارتباط با تعهد و ادای سوگند هنرمندان و خالقین اساطیر است که بر اساس آن موظف بهحفظ اسرار و رموز عقاید و اندیشههای فرهنگی و عرفانی آثار خود بودهاند. این موجود افسانهای بیش از هر پدیده دیگری در ادبیات و فرهنگ، اقتدار اسطورهای خود را تثبیت نموده و به نماد اعلی و عمیق علم و دانائی و هم به نمودی از هلاک و نیستی شهرت یافتهاست. ابوالهول (یا اسفنکس از کلمه (به لاتینی: اسفینکس) و (به یونانی: اسفیگس میباشد) هیکل عظیم اساطیری که هنرمندان مصری و به تقلید آنان هنرمندان یونانی به کرات مجسم ساختهاند. ابوالهول نام حیوان موهومی است که در مصر و یونان باستانی بههیاکل مختلف مجسم میکردند. در مصر اسفنکس را بهشکل شیری نقش میکردند که سر او بهصورت سر دختری بود. محتملأ این هیاکل را به قصد تعظیم و تکریم نیت که به زعم مصریها الهه حکمت و دانش بود برپا میکردند. در خرابههای بلاد باستانی مصر ابولهولهای بسیار مشاهده میشود که از یک پارچه سنگ ساخته شده و از همه بزرگتر را ابوالهول خوانند که در بین دو هرم واقع شده و تنه این هیکل در زیر ریگها مدفون و پوشیدهاست و فقط سینه و سر او خارج از ریگ مشاهده میشود که بیست و هشت متر ارتفاع دارد. 1. یکی از این موارد مربوط به آقای آرچی، راننده مسابقات اتومبیل سواری است که در سال 1953، هنگامی که از بیرمنگام به لندن میرفت، برای یک نوشیدنی در روستایی در نزدیکی Borton-on-the-Water توقف کرد. او اتومبیل آستین-هیلی 4/100 خود را در بیرون یک فروشگاه پارک کرد و برای خرید وارد آنجا شد و از دیدن مردمی که به نظرش متعلق به قرون گذشته بودند، شوکه شد. پس از چند دقیقه که تلاش او برای ارتباط برقرار کردن با مردمی که ملاقات کرده بود با شکست مواجه شد، صحنه به آرامی محو شد و خود را مقابل فروشندهای دید که با حالتی ترسیده و نگران از او پرسید که آیا حالش خوب است یا نه! به نظر میرسید او تصور کرده آرچی شبح دیده است، در صورتی که در حقیقت یک پرش زمانی را تجربه کرده بود. 2. مردی به همراه همسر و دخترش تصمیم گرفتند تا برای فرستادن یک کارت پستال برای یکی از دوستانشان با اتومبیل خود به یک مرکز پستی مراجعه کنند. همسر و دخترش هنگامی که او از ماشین خود پیاده شد، شاهد ناپدید شدن او بودند. پس از حدود 5 دقیقه او دوباره ظاهر شد و به خانوادهاش گفت که 100 سال در زمان به عقب رفته است. در آن زمان، بهجای دفتر پستی، یک فروشگاه کاغذ و لوازم تحریر در آنجا قرار داشته است و برای اثبات هم چند برگ کاغذ مومی که مخصوص آن دوره بود را در دست داشت. 3. دو دانشجو علاقه عجیبی به مطالعه نوشتههای لاتین روی سنگ قبرها در یک گورستان داشتند. یک روز زمانی که در حال خواندن و ترجمه یکی از این سنگنوشتهها بودند، یکی از آنها در مقابل چشمان دیگری در هوا محو شد. سپس به سرعت به پلیس مراجعه کرد و گزارش داد که دوستش در برابرش ناپدید شده. درست حدس زدید. پلیسها حرف او را باور نکردند بلکه وی را به خاطر قتل دوستش و مخفی کردن جسدش در گورستان مذکور بازجویی کردند. سپس برای پیدا کردن جسد دوستش به گورستان رفتند، ولی چیزی پیدا نکردند. پس او را به دلیل نبود مدرکی مبنی بر قتل، آزاد کردند.مدتی بعد،اودوباره به محلی که دوستش ناپدید شده بود مراجعه کرد و در کمال ناباوری در کنار سنگ قبر، متنی را یافت که از طرف دوستش بود و خطاب به او نوشته شده بود که به زمانی در گذشته منتقل شده و نتوانسته به زمان عادی بازگردد. دانشجوی مذکور دوباره به پلیس مراجعه کرد و آنها را در جریان کشف جدید خود گذاشت. ولی همانند بار اول، آنها حرف او را باور نکردند و فکر کردند او توجیهی برای قتل خود دست و پا کرده. اما پس از آزمایش نوشته مذکور، مشخص شد که نوشته بسیار قدیمی بوده و او راست میگفته. 4. سر ویکتور گودارد که در بریتانیا به پدر نیروی هوایی پادشاهی آن کشور معروف است، تجربهای نیز در این زمینه داشته است. در سال 1935 او که برای رفتار بزرگوارانه و صادقانهاش برای خاص و عام محترم بود، تجربهای شگفتانگیز و در عین حال عجیب را که از توضیح آن قاصر بود، پشت سر گذاشت.او در آن زمان به عنوان فرمانده عملیاتی خدمت میکرد. در یکی از پروازها از ادینبرو در اسکاتلند به سمت اندوور در انگلستان، تصمیم گرفت از روی منطقه هوایی متروکه درم در نزدیکی ادینبرو بگذرد. در محوطه این پایگاه متروکه، انواع گیاهان رشد کرده بودند. هنگرها در حال از هم پاشیدن بودند و تعدادی گاو در حال چریدن در محوطه پارک هواپیماها دیده میشدند. در ادامه مسیر به سمت اندوور ناگهان توفانی شدید و عجیب درگرفت. در میان ابرهای زرد و قهوهای توفان، کنترل هواپیما از دست او خارج شد و در حرکتی مارپیچی به سمت زمین شیرجه زد.خلبان با مهارت، از برخورد با زمین جلوگیری کرد و در همین لحظه متوجه شد که در حال ادامه دادن مسیر به سمت مبدا در حرکت است. زمانی که بالای فرودگاه متروکه رسید، توفان ناگهان محو شد و هواپیمای گودارد در هوای آرام و زیر نور شفاف خورشید پرواز میکرد. اما فرودگاه تغییر کرده بود. هنگرها کاملا نو به نظر میرسیدند و 4 هواپیما نیز روی زمین نشسته بودند. 3 فروند از آنها مدل آشنایی داشتند. ولی رنگ زرد غیرعادی داشتند. چهارمین هواپیما نیز یک تک بال بود که نیروی هوایی در سال 1935 از آن مدل در اختیار نداشت. مساله عجیب دیگر این بود که تمامی مکانیکها لباس آبی رنگ به تن داشتند در صورتی که تا جایی که گودارد میدانست، لباس مکانیکهای نیروی هوایی به رنگ قهوهای بود. نکته دیگر اینکه هیچ کس متوجه پرواز هواپیمای او بالای سرشان نبودند پس از دور شدن از فرودگاه، دوباره توفان شروع شد ولی وی پس از بیرون آمدن از آن، دوباره به سمت مقصد حرکت کرد و بدون مشکل دیگری به آندوور رسید.چهار سال بعد در سال 1939، نیروی هوایی بریتانیا، هواپیماها را زرد رنگ کرد، لباس مکانیکها آبی شد و هواپیمایی که گودارد دید، وارد ناوگان هوایی آن کشور شد.آنطور که از ظواهر برمیآید، گودارد 4 سال در زمان به جلو رفت و پس از مدتی به زمان خودش بازگشت. مساله عجیب دیگر در مورد این شخص این است که 16 سال قبل، گودارد حادثه غیرعادی دیگری را نیز تجربه کرده بود. در عکسی که در سال 1919 گرفته شد و سال 1975 توسط شخص گودارد انتشار یافت و تصویر گروهی اسکادران گودارد را نشان میدهد، صورت نیمهمحو کسی را میبینیم که در اسکادران نبود.گفته میشود که این صورت مربوط به فردی جکسون، مکانیک نیروی هوایی است که 2 روز قبل از برداشتن آن تصویر در یک حادثه برخورد با یکی از ماشینهای هواپیما کش کشته شد. در حقیقت مراسم تشییع جنازه او دقیقا روز برداشتن تصویر مذکور است. بعضی از افراد معتقد بودند که جکسون بدون اینکه بداند مرده، برای عکس یادگاری دستهجمعی حاضر شده است! 5. یکی دیگر از عکسهای مربوط به پرش زمانی، مربوط به دهه 1940 میلادی بوده و در اینترنت بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در آن عدهای از مردم دیده میشوند که برای افتتاح پل ساوث فورک در بریتیش کلمبیا جمع شدهاند. در میان آنها، مردی مشاهده میشد که عینک آفتابی مدرنی به چشم دارد، سوییشرت مدرنی نیز به تن داشته و در دستش یک دوربین عکاسی مدرن و پیشرفته دارد. 6. یکی دیگر از موارد معروف به یکی از فیلمهای چاپلین برمیگردد، جرج کلارک اهل بلفاست ایرلند، معتقد است مساله بسیار جالبی را کشف کرده است. او در قسمتی از ویدئوی اولین اکران فیلم سیرک چارلی چاپلین، که در سالن Graumann’s Chinese Theatre در سال 1928 روی پرده رفت، کشف کرد که یک خانم در حال راه رفتن در خیابان، دستش را روی گوشش گذاشته و در حال صحبت کردن با یک تلفن همراه است. در صورتی که در آن سال هیچ تلفن همراهی وجود خارجی نداشته است.
«خون میخورم تا زنده بمانم.» این جملهای است که از دهان بیشتر افرادی که ادعای خونآشامی میکنند، شنیده میشود. داستانها و افسانهها که درمورد خونآشامها فراوان است اما آیا آنها در دنیای واقعی هم وجود دارند؟ راستی اگر خونآشامها واقعی باشند به نظر شما چه شکلی هستند؟ شبیه به انسانها هستند یا اینکه شکل و شمایل دیگری دارند؟ هستند افراد بسیاری که سوالات بیشمار این چنینی در ذهن دارند و در این بین عدهای برای یافتن حقیقت با انجام تحقیقات و مطالعات فراوان و یافتن انسانهایی که چنین ادعایی دارند سعی کردهاند تا پاسخی برای این همه سوال بیجواب من و شما بیابند.
ادامه مطلب
علم می گوید چنین چیزی امکان ندارد... اما شواهد نشان می دهد که این امر امکان پذیر است...
ادامه مطلب
این منطقه مرگبار که اصطلاحا «مثلث برمودا» یا «مثلث شیطان» نامیده می شود، از شمال به جزیره «برمودا» از باختر به « فلوریدا» و از سوی خاور به نقطه ای از اقیانوس اطلس محدود میشود. حوادث شگفت انگیزی که در این نقطه از عالم اتفاق افتاده، دانشمندان را بر آن داشته است تا در « مثلث برمودا» به مطالعه و کاوش بپردازند و در رابطه با این حوادث، نظریات گوناگون ارائه دهند، ولی این کوشش ها، تا کنون کمکی به حل معما نکرده است.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
خود فرق میكند. بوریسكا روز یازدهم ژانویه سال 1996 به دنیا آمد. از وقتی چهار سال داشت به طور مرتب به كوهی در نزدیكی شهرش كه به غیر عادی بودن شهره است می رفت. گویی نیاز داشت مرتب به آنجا برود تا انرژی مورد نیاز خود را از آن منطقه كسب كند.
والدین بوریسكا كه انسان هایی مهربان، تحصیل كرده و میهمان نواز هستند بخاطر استعداهای خاص پسرشان احساس نگرانی می كنند. آنها نگران برخورد دیگران با پسرشان هستند و از آینده او می ترسند. مادر او كه یك پزشك است و كاری برای كمك او از دستش بر نمی آید خوب بخاطر دارد كه بوریسكا از پانزده روزگی می توانست سرش را راست نگه دارد. وقتی هنوز چهار ماهش تمام نشده بود نخستین كلمه(بابا) را بر زبان آورد و شروع به گفتن كلمات كرد.
وقتی یك سال و نیمه بود به راحتی تیترهای درشت روزنامه ها را می خواند. در دو سالگی به خوبی نقاشی می كشید و آن را رنگ آمیزی میكرد. وقتی در دو سالگی برای نخستین بار به مهد كودك رفت مربیان از توانایی های شگفت انگیز و حافظه ی منحر به فرد او حیرت زده شده بودند. اما پدر و مادر بوریسكا متوجه بودند كه او اطلاعات خود را نه تنها از دنیای اطراف بلكه از كانال های اسرار آمیز دیگری كسب می كند. مادر بوریسكا می گوید:< هیچكس چیزی به او آموزش نداده است. گاهی اوقات گوشه ای می نشیند و شروع به گفتن حقایقی از مریخ، سیارات و دیگر تمدن ها می كند. این حرف ها واقعا من و پدرش را گیج و سردرگم كرده است.?
چطور این پسر یازده ساله این چیزها را می داند؟ از وقتی پسر بچه ای دوساله بود داستان هایی همیشگی از فضا برای گفتن داشت. حتی یك بار گفت خودش قبلا مریخ زندگی می كرده است. او می گوید این سیاره الان هم مسكونی است ولی اتمسفر اطراف آن پس از یك مصیبت و بلای طبیعی از بین رفت و مردم مریخ هم اكنون در شهر هایی كه در زیر سطح آن ساخته ایند، زندگی می كنند. او میگوید یكبار قبلا به زمین سفر كرده است و جالب تر اینكه با سفینه خودش از مریخ به زمین آمده است. بوریسكا می گوید:< در زمان تمدن سمورپاها (میمون نماها) در مریخ زندگی می كرده) و طوری از انقراض آن سخن می گوید كه گویی این اتفاق همین دیروز افتاده است. به گفته ی بوریسكا سموپاها به این دلیل از بین رفتند كه معنویت را كنار گذاشتند و بدین ترتیب سبب از هم پاشیدگی سیاره خود شدند. سموپاها هفتاد هزار سال پیش زندگی می كرده اند و قد آنها به 9 متر می رسیده است. بوریسكا یكی از كودكان معروف به (بچه های ایندیگو) است، بچه هایی كه با بقیه فرق داشته و از نظر هوشی و اطلاعات قابل قیاس با هم سن و سالان و حتی بزرگ ترهای خود نیستند. دانشمندان معتقدند این بچه ها نشانه هایی از تغییر عظیم گونه ی انسانی در آینده هستند. بوریسكا می گوشد جابه جایی قطب های زمین سبب ایجاد دو فاجعه ناگهانی در سال های 2009 و 2014 می شود و تنها انسان هایی كمی از این بلا جان سالم به در خواهند برد. بوریسكا تا كنون در برنامه ها و مصاحبه های مختلفی حضور داشته است. او در یكی از این مصاحبه ها گفت:( من هیچ ترسی از مرگ ندارم چون زندگی ما ابدی است).یك بار فاجعه مشابهی در مریخ روی داد ولی مردم آن هنوز زندگی می كنند .
كارشناسی از او پرسید چرا سفینه های ما اغلب قبل از رسیدن به مریخ نابود می شوند؟ بوریسكا جواب داد، مریخی ها برای نابود كردن ایستگاه هایی كه امواج رادیویی مضر دارند سیگنال های خاصی به آن می فرستند. دانش بوریسكا درباره فضا و ابعاد آن بسیار گشترده است. او اطلاعات زیادی نیز درباره ساختار سفینه های آدم های فضایی دارد و می گوید:< بدنه سفینه ها چهار لایه دارد: لایه بیرونی كه از فلز جامد است و 25%، لایه دوم كه لاستیكی است 30%، لایه سوم فلزی 30% ضخامت دارند و لایه آخر كه خاصیت مغناطیسی دارد 4% بدنه را تشكیل می دهد. اگر به لایه مغناطیسی انرژی بدهیم، سفینه می تواند سراسر دنیا را درنوردد.
بوریسكا مشكلات زیادی با مدرسه دارد. او پیوسته حرف معلمین خود را قطع می كند و می گوید اشتباه می كنند. همین موضوع سبب شده معلمین تمایلی به حضور او در كلاس نداشته باشند به همین خاطر او با معلم خصوصی درس می خواند.
» 9دلیل علمی مبنی بر وحود نداشتن موجودات فضایی
» وجود خون اشام(کاملا واقعی)
» عجیب ترین چیز های که از اسمان باریده اند
» اعلامیه
» قدرت ذهن(کاملا واقعی)
» خواب یا حقیقت
» فسیل زنده(کاملا واقعی)
» ناپدید کردن اجسام(کاملا واقعی)
» مثلث برمودا
» رزاول:ارتباط با بیگانگان(کاملا واقعی)
» شکل های کشتزار ها
» پسر مریخی(واقعی)
» سوختن بی دلیل انسان ها(واقعی)
» ابولهول
» کسانی که در زمان سفر کرده اند
» 600 ملیون سال پیش انسان وجود داشته.(واقعی)
» چاه بی انتها
» عکس های بشقاب پرنده(واقعی)
» خط موجودات فضایی(واقعی)
Design By : Pars Skin |